چه گویم که ناگفتنم بهتر است

یاران و همدلان عزیز 

 

دلتنگ همه شما هستم ولی بیش از آن شرمسار از یکایک شما نازنینان .کوتاهی منو ببخشید که سخت گرفتارم . 

 

با مهر فراوان 

سهیلا

لاله زار وطن

 برای اشکان و تمام اشکا ن های سرزمینم

 

هنگام می و فصل گل گشت و چمن شد 

 در بار بهاری تهی از زاغ وزغن شد 

از ابر کرم خطه ری رشک وختن شد 

دلتنگ چون مرغ قفس بهر وطن شد  

چه کج رفتاری ای چرخ 

چه بد کرداری ای چرخ 

سر کین داری ای چرخ 

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ  

از خون جوانان وطن لاله دمیده 

از ماتم سرو قدشان سرو خمیده 

در سایه گل  بلبل از این غصه خریده 

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده 

چه کج رفتاری ای چرخ  

چه بد کرداری ای چرخ 

سر کین داری ای چرخ  

نه دین داری نه آیین داری ای چرخ 

 

                                                       عارف قزوینی

 

 

 

 

 

 

از خون جوانان وطن لاله دمیده

 

خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی جانسوز
هر طرف می‌سوزد این آتش
پرده‌ها و فرش‌ها را ، تارشان با پود
من به هر سو می‌دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده‌های‌ام تلخ
و خروش گریه‌ام ناشاد
از دورن خسته‌ی سوزان
می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد!
خانه‌ام آتش گرفته‌ست، آتشی بی‌رحم
هم‌چنان می‌سوزد این آتش
نقش‌هایی را که من بستم به خون دل
بر سر و چشم در و دیوار
در شب رسوای بی‌ساحل
وای بر من، سوزد و سوزد
غنچه‌هایی را که پروردم به دشواری
در دهان گود گلدان‌ها
روزهای سخت بیماری
از فراز بام‌هاشان ، شاد
دشمنان‌ام موذیانه خنده‌های فتح‌شان بر لب
بر منِ آتش به جان ناظر
در پناه این مُشَبّک شب
من به هر سو می‌دوم
گریان ازین بیداد
می‌کنم فریاد‌، ای فریاد! ای فریاد!
وای بر من، همچنان می‌سوزد این آتش
آن‌چه دارم یادگار و دفتر و دیوان
و آن‌چه دارد منظر و ایوان
من به دستان پر از تاول
این طرف را می‌کنم خاموش
وز لهیب آن روم از هوش
زان دگر سو شعله برخیزد، به گردش دود
تا سحرگاهان، که می‌داند که بود من شود نابود
خفته‌اند این مهربان همسایگان‌ام شاد در بستر
صبح از من مانده بر جا مُشت خاکستر
وای، آیا هیچ سر بر می‌کُنند از خواب؟
مهربان همسایگان‌ام از پی امداد؟
سوزدم این آتش بیدادگر بنیاد
می‌کنم فریاد، ای فریاد! ای فریاد! 

 

 

مهدی اخوان ثالث