یاد آن شنبه نوروز بخیر
من به دنبال بهار ابدی می گشتم ..............
در تاریک و روشن غروب و در آستانه نورزی که در راه است با گلهای بهاری سر از زمین بیرون زده به مناجات نشسته ام بار دیگر با خود می گویم دوباره بهار در راه است .باشد که این بار خدای فروردین
نسیم را که پیام آور اشتیاق دلهای خسته است روانه راه تو سازد.نذر این خسته برای آمدنت پیش کش تمامی گلهای این دیار است.
پیش کش زمانی که تو آهسته و سرمست اندر آیی .
تو را من چشم بر راهم.........
لبخند تو چون گلهای بهاری باد
امیدوارم امسال هم نوروز برایت خاطره ساز باشد
سلام پیمان عزیز
سپاس از جضورت .شما هم نوروز خوبی داشته باشی.
آره سهیلا
بهاردرراه است
برایت سعادت آرزو میکنم
بااحترام
سلام ممنون از حضورت.
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
با جوانان راه صحرا برگرفتم بامداد
کودکی گفتا تو پیری با خردمندان نشین
گفتم ای غافل نبینی کوه با چندین وقار
همچو طفلان دامنش پرارغوان و یاسمین
آستین بر دست پوشید از بهار برگ شاخ
میوه پنهان کرده از خورشید و مه در آستین
باد گلها را پریشان میکند هر صبحدم
زان پریشانی مگر در روی آب افتاده چین
نوبهار از غنچه بیرون شد به یک تو پیرهن
بیدمشک انداخت تا دیگر زمستان پوستین
این نسیم خاک شیرازست یا مشک ختن
یا نگار من پریشان کرده زلف عنبرین
بامدادش بین که چشم از خواب نوشین برکند
گر ندیدی سحر بابل در نگارستان چین
گر سرش داری چو سعدی سر بنه مردانه وار
با چنین معشوق نتوان باخت عشق الا چنین
چه مستی است ندانم که رو به ما آورد
که بد ساقی و این باده از کجا آورد
چه راه میزند این مطرب مقام شناس
که در میان غزل قول آشنا آورد
تو نیز باده به چنگ آر و راه سحرا گیر
که مرغ نغمه را ساز خوؤ نوا آورد
دل سپر ده نازنین ممنون از همراهی و شعر بسیار زیبایی که نوشتی.