آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد

 

پر کن پیاله را کین جام آتشین 

دیری است ره به حال خرابم نمی برد! 

 

این جامها که در پی هم می شود تهی 

دریای آتش است که ریزم به کام خویش  

گرداب می رباید و آبم نمی برد! 

 

من با سمند سرکش و جادویی شراب 

تا بیکران عالم پندار رفته ام  

 

تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم 

تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی  

تا کوچه باغ خاطره های گریز پا 

تا شهر یادها 

دیگر شراب هم  

جز تا کنار بستر خوابم نمی برد! 

 

هان ای عقاب عشق 

از اوج قله های مه آلود دوردست! 

پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من 

آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد! 

 

آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!  

در را ه زندگی  

با این همه تلاش و تمنا و تشنگی  

با این که ناله می کنم از دل که : 

آب......... آب..........!  

دیگر فریب هم به سرابم نمی برد  

پر کن پیاله را !  

 

                                      فریدون مشیری

نظرات 9 + ارسال نظر
دل سپرده شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:42 ق.ظ http://www.delsepordeye-to.blogfa.com

دیگر فریب هم به سرابم نمی برد . . .

انتخاب تان عالی بود .
سرفراز و شاد باشید .
در پناه حق . . .

دل سپرده عزیز ممنون از همراهی تو .

پیمان یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:15 ق.ظ http://www.helya-karen.blogsky.com/


سلام عزیز

چه خوبه که با همه سختی‌ها هنوزم می‌نویسی و چه خوبتر اگه فاصله نوشته‌هاتو کمتر کنی به هر حال خوشحالم از بودنت

پاینده و شادمان باد

پیمان عزیز سلام

ممنون که آمدی . حق با شماست تاخیر منو ببخشید.

منصور یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:09 ب.ظ http://rozina.persianblog.ir

زندگی گل زردی است به نام غم
فریاد سیاهی است به نام آه
رشته کوهی است به نام آرزو
و رودخانه ای است به نام عشق
که به دریای صفا می ریزد
که در آخر به بیابانی به نام وداع منتهی می شود.

درود منصور عزیز

ممنون از حضورت . شعر زیبایی بود من با قسمت رودخانه بیشتر از همه موافقم .بیشتر بوی زندگی میدهد.بقیه هم از بخشهای کتاب هستی هستند . و ما ناچار باید آنرا بپذیریم.

برقرار باشی.

منصور یکشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:12 ب.ظ http://rozina.persianblog.ir

سلام بر بامدادان
ازت ممنونم و من هم لینکیدم .
امید است همواره شاد و تندرست باشی .

منصور جان خوشحالم کردی .

دل سپرده دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:28 ق.ظ http://www.delsepordeye-to.blogfa.com

به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمی‌دانم طریق مهربانی را
که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت

همدل عزیزم مهرت جاودان .پاینده باشی نازنین.

خیزران دوشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 02:39 ق.ظ http://kheyzaran.blogsky.com

سلام سهیلا
امیدوارم حالت خوب باشه
شعری رو که گذاشتی شجریان هم خوندش دردستگاه ماهور وبسیار شنیدنیه جواب کامنتتو درخیزران نوشتم واونجا برات توضیحدادم که چطور میتونی به سادگی حروفو به هراندازه که دوست داری بزرگ کنی
به هر حال برات سلامتی آرزو میکنم ومنتظر حضورمجددت هستم
با احترام

خیزران عزیز درود

نمی دانید که چقدر از حضورتان خو شحالم . ممنون از تو ضیحتان .
مهرتان افزون

فرزاد سه‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 08:25 ب.ظ http://delshodehgan.blogsky.com

سلام دوست عزیز
ممنون از حضور گرمتون

این شعر مشیری واقعا محشره مخصوصا این تکه اش که خیلی دوست دارم
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد

خیلی انتخاب زیبایی بود
موفق باشید

فرزاد عزیز سلام

وهمچنین سپاس از جضور گرم شما .با هم هم سلیقه هستیم چون من هم درست این قسمت را بیشتر از همه دوست دارم.

شاد و موفق باشید

Ashke Mahtab چهارشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 10:33 ق.ظ http://Ashkemahtab67.persianblog.ir

سلام بر بامدادان عزیز.
مرسی بابت لطفی که به بنده دارید.مطلب زیباتون رو خوندم.پستهای قبلیتون هم فوق العاده زیبا بودند.وب بسیار زیبایی دارید.امیدوارم این دوستی ما تداوم داشته باشه.موفق باشید.

اشک مهتاب عزیز درود بر شما

من هم از شما ممنونم . باعث خوشحالی من خواهد بود. بیشتر به من سر بزنید . خوشحال خواهم شد.

دل سپرده یکشنبه 27 بهمن‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ق.ظ http://www.delsepordeye-to.blogfa.com

مه نجویم، مه مرا روی تو بس
گل نبویم، گل مرا بوی تو بس

عقل من دیوانه‌ی عشق تو شد
بندش از زنجیر گیسوی تو بس

اشک من باران بی‌ابر است لیک
ابر بی‌باران خم موی تو بس

آینه از دست بفکن کز صفا
پشت دست آئینه‌ی روی تو بس

رنگ زلفت بس شب معراج من
قاب قوسینم دو ابروی تو بس

طالب ظل همائی نیستم
سایه‌ی دیوار در کوی تو بس

خاقانی


ببخشید اینجا نوشتم ! امکان درج نظر در پست اخیرتون نبود !!

شاد و سربلند باشید

من لایق عشق و درد عشق تو نیم
ونهار که هم نبرد عشق تو نیم

چون آتش عشق تو بر آرد شعله
من دانم ومن که مرد عشق تو نیم
ابو سعید ابو الخیر

دل سپرده عزیز با حضورت منو شاد می کنی حالا هر کجا که بنویسی.
پاینده باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد