پر کن پیاله را کین جام آتشین
دیری است ره به حال خرابم نمی برد!
این جامها که در پی هم می شود تهی
دریای آتش است که ریزم به کام خویش
گرداب می رباید و آبم نمی برد!
من با سمند سرکش و جادویی شراب
تا بیکران عالم پندار رفته ام
تا دشت پر ستاره اندیشه های گرم
تا مرز ناشناخته مرگ و زندگی
تا کوچه باغ خاطره های گریز پا
تا شهر یادها
دیگر شراب هم
جز تا کنار بستر خوابم نمی برد!
هان ای عقاب عشق
از اوج قله های مه آلود دوردست!
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد!
آن بی ستاره ام که عقابم نمی برد!
در را ه زندگی
با این همه تلاش و تمنا و تشنگی
با این که ناله می کنم از دل که :
آب......... آب..........!
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد
پر کن پیاله را !
فریدون مشیری
دیگر فریب هم به سرابم نمی برد . . .
انتخاب تان عالی بود .
سرفراز و شاد باشید .
در پناه حق . . .
دل سپرده عزیز ممنون از همراهی تو .
سلام عزیز
چه خوبه که با همه سختیها هنوزم مینویسی و چه خوبتر اگه فاصله نوشتههاتو کمتر کنی به هر حال خوشحالم از بودنت
پاینده و شادمان باد
پیمان عزیز سلام
ممنون که آمدی . حق با شماست تاخیر منو ببخشید.
زندگی گل زردی است به نام غم
فریاد سیاهی است به نام آه
رشته کوهی است به نام آرزو
و رودخانه ای است به نام عشق
که به دریای صفا می ریزد
که در آخر به بیابانی به نام وداع منتهی می شود.
درود منصور عزیز
ممنون از حضورت . شعر زیبایی بود من با قسمت رودخانه بیشتر از همه موافقم .بیشتر بوی زندگی میدهد.بقیه هم از بخشهای کتاب هستی هستند . و ما ناچار باید آنرا بپذیریم.
برقرار باشی.
سلام بر بامدادان
ازت ممنونم و من هم لینکیدم .
امید است همواره شاد و تندرست باشی .
منصور جان خوشحالم کردی .
به قصد جان من در جلوه آمد قد رعنایت
به قربانت شوم جانا بمیرم پیش بالایت
ازین بهتر نمیدانم طریق مهربانی را
که ننشینم ز پا تا جان دهم از مهر در پایت
همدل عزیزم مهرت جاودان .پاینده باشی نازنین.
سلام سهیلا
امیدوارم حالت خوب باشه
شعری رو که گذاشتی شجریان هم خوندش دردستگاه ماهور وبسیار شنیدنیه جواب کامنتتو درخیزران نوشتم واونجا برات توضیحدادم که چطور میتونی به سادگی حروفو به هراندازه که دوست داری بزرگ کنی
به هر حال برات سلامتی آرزو میکنم ومنتظر حضورمجددت هستم
با احترام
خیزران عزیز درود
نمی دانید که چقدر از حضورتان خو شحالم . ممنون از تو ضیحتان .
مهرتان افزون
سلام دوست عزیز
ممنون از حضور گرمتون
این شعر مشیری واقعا محشره مخصوصا این تکه اش که خیلی دوست دارم
از اوج قله های مه آلود دوردست
پرواز کن به دشت غم انگیز عمر من
آنجا ببر مرا که شرابم نمی برد
خیلی انتخاب زیبایی بود
موفق باشید
فرزاد عزیز سلام
وهمچنین سپاس از جضور گرم شما .با هم هم سلیقه هستیم چون من هم درست این قسمت را بیشتر از همه دوست دارم.
شاد و موفق باشید
سلام بر بامدادان عزیز.
مرسی بابت لطفی که به بنده دارید.مطلب زیباتون رو خوندم.پستهای قبلیتون هم فوق العاده زیبا بودند.وب بسیار زیبایی دارید.امیدوارم این دوستی ما تداوم داشته باشه.موفق باشید.
اشک مهتاب عزیز درود بر شما
من هم از شما ممنونم . باعث خوشحالی من خواهد بود. بیشتر به من سر بزنید . خوشحال خواهم شد.
مه نجویم، مه مرا روی تو بس
گل نبویم، گل مرا بوی تو بس
عقل من دیوانهی عشق تو شد
بندش از زنجیر گیسوی تو بس
اشک من باران بیابر است لیک
ابر بیباران خم موی تو بس
آینه از دست بفکن کز صفا
پشت دست آئینهی روی تو بس
رنگ زلفت بس شب معراج من
قاب قوسینم دو ابروی تو بس
طالب ظل همائی نیستم
سایهی دیوار در کوی تو بس
خاقانی
ببخشید اینجا نوشتم ! امکان درج نظر در پست اخیرتون نبود !!
شاد و سربلند باشید
من لایق عشق و درد عشق تو نیم
ونهار که هم نبرد عشق تو نیم
چون آتش عشق تو بر آرد شعله
من دانم ومن که مرد عشق تو نیم
ابو سعید ابو الخیر
دل سپرده عزیز با حضورت منو شاد می کنی حالا هر کجا که بنویسی.
پاینده باشی.